سلام به وبلاگ من خوش امدید
ازم پرسید به خاطر کی زنده هستی ؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم و بگم به خاطر تو بهش گفتم به خاطر هیچکی ازم پرسید پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزد به خاطر دل تو با یک بغض غمگین بهش گفتم به خاطر هیچکی پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود گفت: به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است
بهتر است غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید از دست بدهید،تا اینکه او را به خاطر غرورتان از دست دهید//
دوستت دارم؟!!
هر روز که از ما می گذره عشقم به تو بیشتر می شه
باور کن که دیوونتم ، دیوونه مثل همیشه
فقط تو پاره تنی ، به حرمت اشکم قسم
بی تو میون عاااااااااااااااالمی غریبم و یه بی کسم
سکوت خستمو ببین ، ببین بی تو چه کم شدم
همسایه سکوتم و تنها رفیق غم شدم
صحبت راه دور که نیست ، بحث دو پای خستمه
شاکی غصه نیستم ، نقل دل شکستمه
لپ کلام ای با وفا بی چک و چونه چاکرم
واسه فدای تو شدن من که همیشه حاضرم
دوست داشتنت مقدسه ، واسه همین دوست دارم
شیرین ترین عبادتی ، امید روز آخرم
کمکم کن
Love * Love * Love * Love * Love * Love * Love * Love * Love
**دفتر عشق**
با ورود تو به قلب شکسته من زندگی برایم رنگی دیگر شد....
تو همان دوای درد بی درمان من بودی..تو همان فرشته نجات من بودی..
تصویر عشق را بر روی دفتر زندگی همانند چهره تو ترسیم کردم چون تو
همان عشق بودی
خیال کردم توهم دردآشنایی
به دل گفتم توهم همرنگ مایی
خیال کردم توهم دروادی عشق
اسیرحسرت رنج و بلایی
ندونستم توبی مهرووفایی
نفهمیدم گرفتارهوایی
ندونستم پس دیدارشیرین
نهفته چهره تلخ جدایی
خدایا کمکم کن
دلم تنگه برای اون همیشه خدای من بگو فردا چی می شه؟ خودت دل دادی و دلدار دادی خودت عشقو به ما بسیار دادی خودت ما رو دو عاشق آفریدی دلی جنس شقایق آفریدی خودت ما رو خراب یار کردی به درد ناب عشق بسیار کردی خودت گفتی فقط عاشق بمونید فقط حرف دلاتونو بخونید خدای من اجابت کن دعامو خدای خوب من بشنو صدامو
ای کاش جدائی نبود!
عزیزم زندگی همیشه بهار نیست
گاهی ابر خزان بر آن سایه می افکند
و دست بی وفایی روزگار با وفا ترین دوستان
را از هم جدا می کند
اگر روزی چنین شد تو نیز به این نوشته بنگر
وبخاطر خاطراتم اشک بریز...؟
زندگی زیباست عشق رویاست محبت تنهاست دوستی از همه والاست
از آن زمانی که هنر دوستی را فهمیدم فقط تو را می بینم
اگه داشتم تورا
اگه داشتم تو رو دنیام یه صفای دیگه داشت
شب عشقم واسه من حال و هوای دیگه داشت
اگه داشتم تو رو رسوای عبادت می شدم
دلم این خسته عاشق یه خدای دیگه داشت
اگه داشتم تو رو اون قصه نویس
واسه من یه قصه های دیگه داشت
می دونم زندگی اینجوری نبود
مرد عاشق یه شبهای دیگه داشت
اگه داشتم تو رو اون میخونه که جای منه
شبها اونجا جای من یه بینوای دیگه داشت
نمی گم با تو واسم، گریه دیگه گریه نبود
با تو این زمزمه ها یه های های دیگه داشت
می دونم پیش تو آروم می شدم حتی اگه
قهر و نازت واسه من درد و بلای دیگه داشت
اگه یارم می شدی، صاحب دنیات می شدم
فکر نکن چشمهای تو یه آشنای دیگه داشت
با من باش
تن کن آوار من و ، با من باش
دل به رویا بزن و ، با من باش
قصه مون به انتها نزدیکه
درد ته کشیدن و ، با من باش
لحظه ها ی رفته رو به باد بده
صبح سرد رفتن و ، با من باش
رو حریر آرزو پوسیدیم
نمودید مارا اما نظر ندادین